برکت ربوده شده: اسطوره یعقوب و سیاست اسرائیل در تعامل با رضا پهلوی

 


اسطوره، قدرت و میراث پدری

در کتاب مقدس عبری، داستان یعقوب و عیسو یکی از برجسته ترین تمثیل های فریب و قدرت است. یعقوب، در حالی که برادرش خسته و گرسنه از صحرا بازگشته، از او «حق نخست زادگی» را در برابر یک کاسه عدسی می خرد. سپس با فریبکاری، خود را به جای عیسو جا می زند و از پدر نیمه کورشان، اسحاق، برکت می گیرد؛ برکتی که مسیر تاریخ را تغییر می دهد و سرنوشت قوم اسرائیل را شکل می دهد.

این برکت در تورات نه تنها میراثی خانوادگی، بلکه سرمایه ای سیاسی، الهی و نمادین است. دزدیده شدن آن، تبعاتی فراتر از فرد دارد. این اسطوره، چارچوبی تحلیلی برای فهم سیاست های مبتنی بر تصاحب مشروعیت از طریق فریب، زمان بندی و بهره برداری از لحظه ضعف دیگران فراهم می کند.

رضا پهلوی به مثابه عیسو: تبعیدی، دورمانده از قدرت

رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، نماد و نماینده نهاد سلطنت و امیدِ بخشی از  اپوزسیون، که بازگشت به نظم گذشته را در ذهن می پروراند، است. او، همچون عیسو، میراث دار شاهی از پدرش است (ذکر این بخش فارغ از هرگونه ارزشگذاری سیاسی می باشد)، اما این میراث در تبعید و بدون پایگاه منسجم و تشکیلات اجتماعی است.

در سال های اخیر، ضعف انسجام اپوزسیون، فقدان سرمایه فکری نوین، و بحران جایگاه در داخل ایران و نزدیکی و مشاوره افراد جنگ طلب، رضا پهلوی را به چهره ای در تنگنا، محتاج به کسب مشروعیت بین المللی، و آماده برای پذیرش هرگونه پشتیبانی، تبدیل کرده است. این بستر، برای بازیگری که در پی تصاحب و مصرف این «برکت» باشد، زمینه ای ایده آل فراهم می کند.

اسرائیل به مثابه یعقوب: پیشنهاد حمایتی برای غصب برکت

اسرائیل، همواره در برخورد با حکومت مستقر در ایران، به دنبال ایجاد جایگزینی از دید خود مشروع بوده است. حمایت آشکار یا ضمنی از رضا پهلوی و سایر اپوزسیون نزدیک به خطوط راهبردی اسرائیل، در رسانه ها، نشست ها و فضاهای دیپلماتیک، نه صرفاً از سر همراهی، بلکه به مثابه ابزاری برای مهندسی آلترناتیوی قابل کنترل عمل کرده است.

در این چارچوب، اسرائیل - همچون یعقوب - با پیشنهاد حمایت، امکان دسترسی به پلتفرم های رسانه ای، یا تحرکات بین المللی، سعی در بازتولید یک گفتمان بدیل برای جمهوری اسلامی دارد. اما این حمایت، مشروط به پذیرش نقش اسرائیل به عنوان «ضامن مشروعیت» و هم پیمان استراتژیک است. یعقوب وار، اسرائیل از ضعف عیسو/پهلوی بهره می برد تا آنچه را خود خلق نکرده، تصاحب کند.

برکت پدری: از میراث شاهی تا کارکرد نمادین

برکت پدری (این عنوان صرفا بر اساس رویکرد گروهی از مردم به این قضیه نسبت داده شده) در این بافت سیاسی، میراث نمادین پادشاهی، گفتمان نظم، و ظرفیت بسیج گری بخشی از جامعه ایرانی در برابر جمهوری اسلامی است. اگرچه این برکت در دهه های گذشته (به واسطه عملکرد شاهزاده و مشاورانش و همچنین تغییر پارادایم ذهنی مردم) تضعیف شده، اما هنوز پتانسیل احیای نمادین داشت. اسرائیل، با نشانه گرفتن این ظرفیت، به دنبال مهندسی و مصرف آن به سود خود بود: تقویت فردی که توانایی کنش مستقل ندارد، اما همچون عیسو، حامل مشروعیت نمادین است.

از اسطوره به سیاست، از سیاست به انتخاب اخلاقی

تعامل میان رضا پهلوی و اسرائیل را می توان نمونه ای معاصر از اسطوره یعقوب و عیسو دانست که منجر به از بین رفتن اعتبار یک نحله سیاسی در ایران شد. در این روایت، اسرائیل با درک لحظه ضعف اپوزسیون سلطنت طلب و تقلای مشروعیت و کسب قدرت، نقش یعقوب را ایفا می کند: پیشنهاد حمایت می دهد، اما به دنبال مصرف برکتی است که خود مالک آن نیست. 

بازخوانی این رابطه، نه تلاشی برای تقبیح فرد یا دولت، بلکه کوششی برای درک سازوکارهای پنهان انتقال قدرت و مشروعیت در بستر بحران ها و اعتمادهای نابرابر است. همان گونه که توافق سایکس–پیکو با استفاده از ضعف سیاسی اعراب به مصادره سرنوشت سرزمینی آن ها انجامید، امروزه نیز در غیاب قدرت داخلی مستقل، هرگونه واگذاری مشروعیت به نیروهای بیرونی، ممکن است به دگرگونی ماهیت «برکت سیاسی» آینده ایران منجر شود. برای آینده سیاست ملی و میهنی در ایران، تأمل بر این الگو نه تنها از منظر تحلیلی و نیفتادن در این دام - برای هر نیروی سیاسی -، بلکه از منظر اخلاقی و راهبردی برای همه گروه های سیاسی چه پوزسیون و چه اپوزسیون داخلی و خارجی ضروری است.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

عمالیق: تبارشناسی یک اسطوره شر